تبسمتبسم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

سوگلی مامان و بابا

تولد

                                                                                                         سلام نفس مامان عشقم یه سال بزرگ تر شد...
26 بهمن 1394

بعد مدتها

سلام عشق مامان  نفسم  ببخشید این بار خیلی دیر به وبلاگ سر زدم این قدر اتفاقات جور باجور افتاد که اصلا همه چی یادم رفت 27شهریور خونه عمو عرفان بودیم که داشتی بازی میکردی یه دفع افتادی دستت شکست کلی بیمارستان دکتر همشون می گفتن باید عمل بشه بلاخره 29شهریور ساعت 9شب بیمارستان گلسار دست کوچولوی تو رو عمل کردن وای مامان وقتی تو رو داشتن میبردن اتاق عمل اینقدر گریه کردی وای مامان از حال روز من نپرس تو رفتی اومدی عمر من نصف شد  الانم دستت خیلی بهتر راستی مامانی من از 25 دی دیگه سر کار نرفتم دوست داشتم بیشه ناز گلم باشم خیلی خوشحالم تو هم خیلی خوشحالی هر چند وقت یک بار از من می پرسی دیگه سر کار نمیری الان تو خوابیدی بیرون هم د...
7 بهمن 1394

پیش خدا

سلام  نفسم  بازم مثل همیشه دیر به وبلاگ سر زدم مامانی حالم اصلا خوب نیست تابستون خوبی نداشتیم  دوست دارم امسال زود تموم بشه  مامان غزل رفت پیش خدا  خداجون هیچ بچه ای رو بی مادر نکن بعد چند روز خاله اکرم رفت پیش خدا  تو از من می پرسی اونجا خونه دارن خونشون کوچولو هست از آسمون نمی اوفته با خدا حرف می زنن نمیدونم بعضی وقتها چی جوابتو بدم  ...
11 شهريور 1394

تعطیلات

سلام عزیز دلم مامانی من الان یه هفته که سرکار نمیرم یعنی تویه مرخصی هستم  حال روحیم خیلی بهتر شد  بیشتر وقتمونو باهم میگذرونیم توی این یه هفته انقدر کار داشتم که ساعتها رو متوجه نمی شدم  راستی شما دختر بزرگی شدی دیگه پوشک نمی گیری  یه هفته هست که بدون پوشک میری بیرون بدون پوشک می خوابی حتی شب ها  به قول خودت که میگی من دیگه بزرگ شدم راستی یه چیز دیگه یه هفته هست میری مهد کودک صبح ها روزی یکی و دوساعت میری خیلی دوست داری  صبح ها از خواب بلند میشی میگی مامان بریم مهد کودک اسم مهد کودک هم رویان هست مامانی چقدر توی این یه هفته کارهای مفید انجام دادم راستی خاله اکرم که توی بیمارستان بود دکترا گفتن یکم بهتر شده ولی ه...
10 تير 1394

خبر بد

سلام عشق مامان  نفسم اصلا خبرای خوبی ندارم خاله من که تو بهش میگفتی خاله اکرم تصادف کرده الان هم توی بیمارستان است اصلا حالش خوب نیست مامان جونی تو دلت پاکه واسش دعا کن  ان شا الله خدا جونی همه مریضارو شفا به خاله اکرم هم خوب بشه من اصلا حال روحی خوبی ندارم شما الان یه مدته خیلی اذیت میکنی پوشکو نمی تونم ازت بگیرم وقتی دارم میرم سرکار گریه میکنی زمانی که میایم خونه فقط بهونه می گیری گریه میکنی دیگه خسته شدم  مامانی فکر کنم تو بخاطر این موضوعی که به خوام بگم خیلی خوشحال میشی من چند روز پیش  استعفامو نوشتم که سرکار نمی یام با کلی جلسه گذاشتنو حرف زدن استعفا منو قبول نکردن  گفتن که به من دو ماه مرخصی میدن که یکم ک...
29 خرداد 1394

پوشک

سلام عشق مامان  ناز گل زیبای من  مامان جون اصلا برام وقت نمی شه زود به زود به وبلاگت سر بزنم  نفسم برای اون جانت من بمیرم  وقتی من باهات حرف میزنم بعضی وقت ها جوابی تحویل من میدی که خودم  می مونم با این همه عقلی که تو داری نمیدونم چرا نمی تونم تو رو از پوشک بگیرم من  مامان جونی داریم تمامه تلاشمونو برای گرفتن پوشکت  می کنیم ولی نمی شه بعضی وقتها پوشکت نمی گیرم گریه میکنی مگی پوشک بگیر مامانی  جدیدأ به من گیر میدی سر کار نرو واینقدر گریه می کنی مامان جون من خودم از این کار لعنتی خسته شدم خیلی دوست دارم نرم سرکار پیشه تو بمونم ولی نمی شه برام دعا کن که  دیگه سرکار نرم این جمله رو همیشه آر...
1 خرداد 1394