رعد و برق
سلام عزیز دلم دختری مامان واسه خودت خانمی شدی هر روز شیرین تر میشی کارهای جدیدتر یاد میگیری جیغ زدنهای خندیدنهای جدید راستی چند روزه یاد گرفتی از دهانت حباب در می یاری اللهی من قربون دختر شجاعم برم دیشب تو خواب بودی یک دفع از صدای رعد و برق بیدار شدی ولی اصلا گریه نکردی من تو رو آوردم پیش خودم که از صدای رعد و برق نترسی هی تو بازی و گوشی می کردی نمی خوابیدی هر رعد و برقی که میزد تو دست و پا میزدی می خندیدی دخمله قشنگ من از الان شجاع هستش ...
نویسنده :
tahere
18:14
اولین عکس اتلیه
امسال عید
سلام عزیز دلم دختر نازم امسال سفره هفت سین منو بابایی با وجود تبسم خانم از همه سالها زیبا تر بود نزدیک سال تحویل بود تو خوابیده بودی اکبر می گفت تو رو بیدار کنم من گفتم نه وایسا بخوابه بالاخره چند دقیقه مانده بود به سال تحویل خودت بیدار شدی مثل یه دختر خوب با ما سر سفره هفت سین نشستی ...
نویسنده :
tahere
16:30
دل درد
سلام عسل مامان دختر فندوقی مامان دیروز ٢٢/١٢/٩١من تو دوتای باهم دیگه رفتیم مرکز بهداشت اللهی مامان واست بمیره شب قبلش دل درد داشتی تا صبح بیدار بودی گریه می کردی عزیز دلم وزنت شده بود پنج کیلو هفتصدوپنجاه قدت شده بود پنجاه نو اللهی مامان واسه اون قدت بمیره غروب وقتی از سر کار رفت خونه دیدم بازم داری گریه می کنی وای خدای من بازم دلت درد می کردمامانی بخدا کاری از دستم بر نمی اومد برات انجام بدم تنها کاری که می تونستم انجام بدم فقط بغلت کنم ...
نویسنده :
tahere
16:01
بهترین و قشنگ ترین لحظه ها
سلام عشق مامان سلام کوچولوی من نمیدونم چه جوری شروع کنم یه عالمه حرف واسه گفتن دارم عزیز دلم الان من چند روز که اومدم سرکار نیمی از روز تو رو نمیبینم دلم خیلی واست تنگ میشه از همکار عزیزم ممنونم که این یه مدت وبلاگم نوشت خب از روزی میگم که واسه اولین بار فرشته کوچولوی خودمو دیدم وای چه لحظه زیبای بود که اصلا نمیدونم چی بنویسم روز چهارشنبه ١١/١١/٩١ساعت ٨صبح بیمارستان بودم ساعت ١٠صبح صدام کردن راستی لحظه آخر اسمت تغییر پیدا کرد قبل اینکه برم اطاق عمل بین اسم پروا و تبسم قرعه کشی کردیم شد تبسم نزدیک ساعت ١٠:٣٠منو بردن اطاق عمل استرسم خیلی زیاد بودفقط توی دلم با تو حرف میزدم توی این فکر بودم که وقتی از خواب بلند بشم یه فرشته کوچ...
نویسنده :
tahere
15:57
این هم عکس من !
این منم : نام : تبسم نام خانوادگی : نیک پور سن : 15 روز ...
نویسنده :
tahere
9:18
قطره AD
سلام تبسم جون امروز شما برای اولین بار قطره AD خوردی و به لطف مامانت قدت از 50 به 52 و وزنت هم از 3.650 به 4 کیلو رسیده . خب خدا رو شکر که سالم هستی و داشتم با مامان حرف میزدم صدای گریه کردنت هم میومد . فردا هم ما میایم و بالاخره تو رو میبینیم ! ...
نویسنده :
tahere
11:57
بند ناف
سلام کوچولوی مامان امروز سه شنبه 17 بهمن 91 بند ناف شما ساعت 4:25 افتاد ! توضیحات بیشتر رو مامان میاد و برات مینویسه ! ...
نویسنده :
tahere
17:06
اولین حموم
سلام به تبسم کوچولوی ٣ روزه ! طبق اظهارات مامان ، شما شنبه ساعت 3:15 اولین حموم زندگیت رو رفتی امیدوارم که گریه نکرده باشی و تجربه خوبی برات باشه ! ...
نویسنده :
tahere
17:07