سرما خوردگي و درآوردن مرواريد
سلام عشقم اين چند روز خيلي خسته هستم عشق مامان تو واسه اولين بار سرما خوردي من خيلي ناراحت هستم يكشنبه 92/5/13وقتي از سر كار رفتم خونه مادر جوني ساهره بهم گفت تبسم سرما خورده بعدش ديدم بله اونم چه سرمايي بعدظهر بردمت دكتر زنگ زدم دكتر خودت دكتر نبود مجبور شدم ببرمت يه دكتر ديگه بعدش اومدم خونه شب مريضيت بد تر شد سرما خوردگي هيچ تب هم بهش اضافه شد واقعا شب بدي بود نيم شب من بيدار بودم نيم شو اكبر تا صبح صبح بردمت خونه مادر جوني خودم رفتم سركار ظهر كه رفتم خونه بهتر شده بودي ولي همچنان يكم تب داشتي بعدش شب ساعت نزديك9:30بود كه هي دستت توي دهنت بود من بغلت كردم انگشتمو انداختم توي دهنت ديدم يه تيزيه خيلي كوچولو به دستم ...
نویسنده :
tahere
10:19