دختر یا پسر ؟!!
خوب بالاخره باهات کنار اومدم یکم سخت بود ولی تو توی دل من داری آروم آروم بزرگ میشی هنوز احساست نمی کنم هر روز حالم بدتر میشه وای کی خوب میشم اکبر بیچاره خیلی کمکم میکنه تمام کارهای خونه رو انجام میده شام درست میکنه میدونم از سرکار که میاد خیلی خسته هست اصلا هیچ شکایتی نمیکنه من صبحها به زور میرم سرکار بچه ها سرکار خیلی بهم روحیه میدن از همشون ممنونم راستی بالاخره ما خونه خریدیم قرار مرداد ماه ما اسباب کشی کنیم تمام وسایل خونه رو اکبر جمع کرد خوب روزا پشت سر هم می گذشت حال من هم خیلی بهتر شده بود این روزا هر کی منو می دید می گفت نی نی دختر یا پسرنمیدونم دختری یا پسر ان شا الله هرچی هستی سالم باشی واسه من اکبر فرقی نداره سرکار بچه ها باهم دیگه شرط کردن سرساندویج مرغ وای استرسم زیاده فردا مشخص میشه20/06/91صبح ساعت 8:30تونوبت دکتر بودم اکبرم سرکار نرفت امروز همه منتظرن بالاخره ساعت9:47صدام کردن رفتم روی تخت دراز کشیدم قلبم بم بم بم میزد دکتر گفت که نی نیدختره وای وقتی به اکبر گفتم خیلی خوشحال شد باور نمی کرد منم خیلی خوشحالم واقعا خوشحالم بعد به همه خبر دادم و منو اکبر باهم رفتیم واسه دخملمون لباس خریدیم خیلی لباساش قشنگ . باباش واسش خرید بعدش اومدم سرکار رفتم پیش بچه ها و همشون می گفتن بگو دیگه وقتی گفتم دختر همشون باهم دیگه جیغ زدنامروز بهترین روز زندگیم بود همه خوشحال شدن ومن از همه خوشحال تر امشب شام خونه اکبراینا دعوت بودیم راستی تو اولین دخمله خانواده نیک پور هستی نی نی ناز من هنوز احساست نمی کنم ولی عاشقانه دوست دارم اگه بعضی اوقات کارم زیاده خسته میشی ببخشید برای دیدنت لحظه شماری میکنم